باسمه تعالی
سلام بر مهدی موعود(علیه السلام)
اینطور به نظر می آید که در شرایط فعلی فضای رقابتهای انتخاباتی حول پنج محور پیش میرود
این محورهای فکری البته توسط کاندیداهایی نمایندگی میشود که باید دید آیا تا پایان دوام
خواهند آورد و آیا خواهند توانست خود را به معرض رای مردم بگذارند یا نه؟
با این تحلیل، دو جناح فکری در میان گروه موسوم به اصول گرایان و دو مشی فکری در میان
گروه موسوم به اصلاح طلبان وجود داردو یک جبهه نیز همانند پلاک هویت، آویزان سینه آقای
هاشمی است ، که معمولا با عنوان تفکرکارگزارانی شناخته میشود.
در میان منتقدین دولت دو طرز تلقی از عملی شدن آرمانهای انقلاب وجود دارد.یکی معتقد به
انطباق حداکثری برنامه ریزیهای ستادی و روشهای عملیاتی بر اصول و ارزشهای اسلام است
و تن دادن به تئوریها و فرمولهای سکولار را بر نمی تابد. این تفکر در طول مدت انقلاب کمترین
فرصت را برای آزمودن نظریاتش در عرصه مدیریت کشور داشته است. در میان کاندیداهای
موجود محمود احمدی نژاد نمایندگی این تفکر که تا حد زیادی وامدار سید مرتضی آوینی است
را به عهده دارد.این گروه به صراحت از الگوی مدیریتی شهید رجایی که گروهی آنرا در زمان
حاضر محکوم به زوال و فراموشی و منسوخ میدانند یاد میکنند و بازگشت به ارزش رجایی بودن
را شعار خود قرار داده اند.
گروه دیگر در این طیف عملگرایی را، وجهه رفتار سیاسی خویش قرار می دهند.
اینان به نگهداری جامعه و حرکت کلی به سمت اهداف معتقدند. در شرایط حاضر علی لاریجانی
کاندیدای این تفکر محسوب میشود.
طیف موسوم به اصلاح طلبان نیز به دو گروه کاملا متمایز قابل تقسیمند یک گروه معتقد به
حرکت در چارچوب نظام اسلامی و پیگیری برخی اصلاحات دوره آقای خاتمی هستند که آقای
کروبی نماینده بارز آنها محسوب میشود. این جریان در واقع همان تفکر سنتی مجمع روحانیون
است البته با تاثیر گیری از دوم خرداد و شعارهای آقای خاتمی!
گروه دیگر در این جناح معتقد به پیشبرد اصلاحات دموکراتیک و سکولاریزه کردن حاکمیت هستند
و در این مسیر معتقد به گذشتن از چارچوبهای قانونی و عرفی هستند. اینان معتقدند که
قانون اساسی فعلی ظرفیت کافی برای ایجاد یک نظام دموکراتیک و مدنی و آزاد و پیشرفته
را ندارد و طبیعی است که رای مردم به خود را مجوز حرکت در مسیر جابجا کردن ارزشها
و چارچوب ها فرض میکنند. کاندیدای این گروه مصطفی معین است.
و اما گروهی که در میان اکثر تشکلهای سیاسی همراهانی دارد و با نوع مدیریت خاص خود در
دوران هشت ساله موسوم به سازندگی شناخته میشود با چهره برجسته خود یعنی
آقای هاشمی به میدان آمده است. دولت آقای هاشمی یک دولت عملگرا با مشی لیبرالی
بود. این را بررسی های منصفانه عملکرد ایشان نشان میدهد. در واقع تلاشی که گاهی برای
متفاوت نشان دادن شخصیت آقای هاشمی با گروهی که آنها را بانام کارگزاران میشناسند
صورت میگیرد تلاشی خنک و بیهوده است و به نظر من خصوصیتی در روحیه آقای هاشمی وجود
دارد که لاجرم به زایش تفکر کارگزارانی منجر خواهد شد.حتی اگر این گروه کارگزاران را با تمام
اعضایش نابود کنند!
اینکه در این تحلیل از آقای قالیباف نام نبردم به این دلیل است که حداقل من ایشان را
رجل مذهبی سیاسی نمی شناسم. یعنی واقعا نمیدانم چگونه عملکرد گذشته اش را با توجه به
این معیارها تحلیل کنم.
به نقل از نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری
باسمه تعالی
سلام بر مهدی موعود(علیه السلام)
اینطور به نظر می آید که در شرایط فعلی فضای رقابتهای انتخاباتی حول پنج محور پیش میرود
این محورهای فکری البته توسط کاندیداهایی نمایندگی میشود که باید دید آیا تا پایان دوام
خواهند آورد و آیا خواهند توانست خود را به معرض رای مردم بگذارند یا نه؟
با این تحلیل، دو جناح فکری در میان گروه موسوم به اصول گرایان و دو مشی فکری در میان
گروه موسوم به اصلاح طلبان وجود داردو یک جبهه نیز همانند پلاک هویت، آویزان سینه آقای
هاشمی است ، که معمولا با عنوان تفکرکارگزارانی شناخته میشود.
در میان منتقدین دولت دو طرز تلقی از عملی شدن آرمانهای انقلاب وجود دارد.یکی معتقد به
انطباق حداکثری برنامه ریزیهای ستادی و روشهای عملیاتی بر اصول و ارزشهای اسلام است
و تن دادن به تئوریها و فرمولهای سکولار را بر نمی تابد. این تفکر در طول مدت انقلاب کمترین
فرصت را برای آزمودن نظریاتش در عرصه مدیریت کشور داشته است. در میان کاندیداهای
موجود محمود احمدی نژاد نمایندگی این تفکر که تا حد زیادی وامدار سید مرتضی آوینی است
را به عهده دارد.این گروه به صراحت از الگوی مدیریتی شهید رجایی که گروهی آنرا در زمان
حاضر محکوم به زوال و فراموشی و منسوخ میدانند یاد میکنند و بازگشت به ارزش رجایی بودن
را شعار خود قرار داده اند.
گروه دیگر در این طیف عملگرایی را، وجهه رفتار سیاسی خویش قرار می دهند.
اینان به نگهداری جامعه و حرکت کلی به سمت اهداف معتقدند. در شرایط حاضر علی لاریجانی
کاندیدای این تفکر محسوب میشود.
طیف موسوم به اصلاح طلبان نیز به دو گروه کاملا متمایز قابل تقسیمند یک گروه معتقد به
حرکت در چارچوب نظام اسلامی و پیگیری برخی اصلاحات دوره آقای خاتمی هستند که آقای
کروبی نماینده بارز آنها محسوب میشود. این جریان در واقع همان تفکر سنتی مجمع روحانیون
است البته با تاثیر گیری از دوم خرداد و شعارهای آقای خاتمی!
گروه دیگر در این جناح معتقد به پیشبرد اصلاحات دموکراتیک و سکولاریزه کردن حاکمیت هستند
و در این مسیر معتقد به گذشتن از چارچوبهای قانونی و عرفی هستند. اینان معتقدند که
قانون اساسی فعلی ظرفیت کافی برای ایجاد یک نظام دموکراتیک و مدنی و آزاد و پیشرفته
را ندارد و طبیعی است که رای مردم به خود را مجوز حرکت در مسیر جابجا کردن ارزشها
و چارچوب ها فرض میکنند. کاندیدای این گروه مصطفی معین است.
و اما گروهی که در میان اکثر تشکلهای سیاسی همراهانی دارد و با نوع مدیریت خاص خود در
دوران هشت ساله موسوم به سازندگی شناخته میشود با چهره برجسته خود یعنی
آقای هاشمی به میدان آمده است. دولت آقای هاشمی یک دولت عملگرا با مشی لیبرالی
بود. این را بررسی های منصفانه عملکرد ایشان نشان میدهد. در واقع تلاشی که گاهی برای
متفاوت نشان دادن شخصیت آقای هاشمی با گروهی که آنها را بانام کارگزاران میشناسند
صورت میگیرد تلاشی خنک و بیهوده است و به نظر من خصوصیتی در روحیه آقای هاشمی وجود
دارد که لاجرم به زایش تفکر کارگزارانی منجر خواهد شد.حتی اگر این گروه کارگزاران را با تمام
اعضایش نابود کنند!
اینکه در این تحلیل از آقای قالیباف نام نبردم به این دلیل است که حداقل من ایشان را
رجل مذهبی سیاسی نمی شناسم. یعنی واقعا نمیدانم چگونه عملکرد گذشته اش را با توجه به
این معیارها تحلیل کنم.
به نقل از نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری
|